سوال089:
چگونه توبه کنیم؟
باسلام.
1-معنای توبه، بازگشتن به سمت خدا است؛ لذا اگر کسی قصد توبه داشته باشد و قلباً از گناهان خود پشیمان شو این خود نوعی توبه است. امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «من ندم فقد تاب، من تاب فقد اناب؛ آنکه پشیمان شود توبه کرده است، هرکه توبه کند، به خدا بازگشته است» (میزان الحکمة/ ج2/ ح2149). حضرت در حدیثی دیگر فرمودند: «الندم احد التوبتین؛ پشیمانی یکی از دو توبه است». (میزان الحکمة/ ج2/ ح2143).
بنا بر این در توبه گفتن اتوب الی الله و استغفر الله و اتوب الیه و مانند آن بیانگر ندامت و توبه قلبی و حقیقی است نه این که بدون گفتن ان توبه محقق نشود .
2-حقیقت توبه همان پشیمانی و ندامت از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک گناه در آینده است و اگر گناه گذشته کاری بوده که قابل جبران است باید در صدد جبران برآید و به این ترتیب ارکان توبه را می توان در چهار چیز خلاصه کرد: 1. ندامت، 2. تصمیم بر ترک در آینده، 3. جبران گذشته، 4. استغفار و طلب بخشش و مغفرت از خداوند.
پس توبه تنها استغفار یا پشیمانی از گذشته و حتی تصمیم به ترک در آینده نیست، بلکه علاوه بر همه اینها اگر حقی از خداوند و یا حقی از مردم بر ذمه فرد تائب باشد باید در مقام جبران برآید و فسادی را که مرتکب شده جبران نماید.
3-توضیح بیشتری در باره توبه
توبه و حقیقت آن
هر گناهی قابل توبه است و خداوند خود فرموده است : «ان الله یغفر الذنوب جمیعا; خداوند همه گناهان را می آمرزد. در برخى موارد مانند غیبت و تهمت طلب رضایت از غیبت شونده نیز در صورت امکان لازم است، ولى در مورد گناهانى همچون زنا، پشیمانى واقعی، تصمیم بر عدم تکرار و طلب مغفرت از خداوند براى توبه کافى است.
در آیه 70 سوره فرقان بیان شده است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل مىکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
خداوند، پیش از این آیه، درباره ویژگىهاى بندگان خاص خویش سخن مىگوید: «بندگان (ویژه خداوند) رحمان کسانى هستند که با خداوند معبودى دیگر را نمىخوانند و انسانى که خداوند، خونش را حرام شمرده، جز به حق نمىکشند و زنا نمىکنند و هر کس چنین کند، مجازاتى سخت خواهد دید. عذاب او در قیامت مضاعف مى گردد و همیشه با خوارى در آن خواهند ماند؛ مگر کسانى که توبه کنند» و...1
علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مىفرماید »اِلاّ من تاب...« یعنى کسى که از مجازات سخت و خلود در عذاب خفت بار استثنا شده است.2 پس هر کس گناهى مرتکب گردیده، اگر سه کار انجام دهد، افزون بر آن که از عذاب سخت و جاودان روز قیامت نجات مىیابد، گناهانش به حسنات تبدیل مىگردد:
1. توبه یا بازگشت از گناه.
کمترین مراتب توبه پشیمانى است. اگر توبه حقیقى تحقق نیابد، انسان از گناه جدا نمى گردد و همواره آن را انجام مىدهد.
2. عمل صالح
با عمل صالح توبه در وجود انسان مستقر مىشود و به توبه حقیقى یا توبه نصوح مى انجامد.
3. ایمان
مشرک باید در کنار توبه از گناهان گذشته خود، ایمان آورد تا گناهانش به نیکىها تبدیل شود؛ ولى براى مؤمن گنهکار توبه و عمل صالح به تنهایى کافى است و گناهانش را به حسنات تبدیل مىکند. از این رو، در آیه بعد مى فرماید: »وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً؛کسى که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، به سوى خدا بازگشت مى کند3«. علامه طباطبایى مى فرماید: سیاق این آیه، با عظمت بخشیدن به توبه، استبعاد تبدیل سیئات به حسنات را از میان بر مى دارد.4 این توبه رجوع خاص به طرف پروردگار است وعمل صالح استقرار بخش آن به شمار مىآید. از این رو، علامه مىفرماید: این توبه با عمل صالح به توبه نصوح تبدیل مىگردد. امام صادق)ع( در تفسیر آیه شریف »تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً؛ با توبه نصوح به خدا باز گردید«5 فرمود: بنده توبه کند سپس به گناه باز نگردد.6 علامه طباطبایى مىفرماید: اگر شائبه شقاوت و سوء سریده در انسان نباشد، کار زشت انجام نمىدهد؛ زیرا ذات با سعادت و پاکیزه، زشتى را بر نمىتابد. پس کار زشت یا برخاسته از ذات شقى و خبیث است، یا ذاتى که در آن رگه هایى از شقاوت و خباثت باشد؛ و لازمه چنین چیزى آن است که هر گاه ذات با توبه و ایمان و عمل صالح پاک گردد، به ذاتى سعید که در آن شائبهاى از گناه و شقاوت نیست، تبدیل مىشود. اگر ذات دگرگون شد، آثار آن هم دگرگون مىگردد و اعمال و آثار انسانى متناسب با ذاتى مىشود که با مغفرت و رحمت الاهى شکسته شده است.7 مجموعه آنچه گفته شد، نشان مىدهد این توبه )توبه نصوح( حالتى خاص است که قابل شکستن نیست و در قاموس آن بازگشت به گناه وجود ندارد. از چنین توبهاى عمل صالح هم بى هیچ تکلفى برون مىتراود.
عالمان اخلاقی با استفاده از منابع اسلامی فرموده اند: شخص توبه کننده ،حتی اگر پس از توبه نصوح ،به دلایلی دوباره به گناه آلوده گردد،و توبه نماید ، پذیرش و آمرزش الاهی را در پی خواهد داشت و این فرایند تا هنگام مرگ ادامه خواهد داشت .
مهمترین شرایط توبه عبارت است از :
1. پشیمانی و ندامت از صمیم قلب و تصمیم بر عدم ارتکاب دوباره
2. استغفار و طلب بخشش
3. تصمیم قاطع بر جبران گذشته و ادای حقوق، خصوصا اگر حق الناس باشد
در ادامه و به منظور توضیح بیشتر در این زمینه به مطلبی از کتاب احیاءالعلوم غزالی به نقل از کتاب ترجمه اخلاق شبر اشاره می کنیم .
پذیرش توبه
ابو حامد غزالى در کتاب احیاء چنین مى گوید : اگر معنى قبول را فهمیده باشى شک نخواهى داشت که هر توبه صحیحى پذیرفته و مقبول است. کسانى که به نور بصیرت مىبینند، و از انوار قرآن مدد مىگیرند، مىدانند که هر قلب سلیمى مقبول خدا و در آخرت در جوار او بهرهمند از نعمت اوست، و آمادگى دارد که با چشم خود به وجه اللّه بنگرد. و مىدانند که قلب در اصل، سلیم آفریده شده است زیرا هر نوزادى با فطرت خدا پرستى آفریده مىشود امّا آن سلامت توسط کدورتى که گرد و غبار گناهان بر آن ایجاد مىکنند از دست مىرود . و مىدانند که آتش ندامت این کدورت و غبار را از بین مىبرد و نور حسنه ظلمت سیئة را از بین می برد .
ظلمت معاصى طاقت مقابله با نور حسنات را ندارد، همچنان که ظلمت شب در مقابل نور روز، و همچنانکه کدورت چرک در مقابل سفیدى صابون .
همانطور که اگر انسان با لباسى که در تن دارد دست به کارهاى پست بزند لباسش کثیف مىشود، و چون آن را با آب گرم و صابون بشوید پاکیزه مىشود، بکار بردن قلب در شهوات، آن را کثیف مىکند و چون آن را با آب اشک و آتش ندامت بشوید پاکیزه و طاهر خواهد شد، و هر قلبى پاکیزه و طاهر شد مقبول است، مگر آن که چرک، چنان در طول زمان متراکم شود که در متن لباس نفوذ کند. که در این صورت صابون قادر به دفع و ازاله آن نیست. گناهان نیز این چنینند که چون بر قلب متراکم شوند، و لایهاى از پلیدى تشکیل دهند، دیگر راه بازگشت و توبه وجود ندارد .
گاهى انسان با زبان مىگوید توبه کردم ولى به لباسشویى مىماند که با زبان بگوید لباس را شستم و وارد عمل نشود، همانطور که این کلام لباس را تمیز نمىکند و نمىتواند صفت موجود در آن را عوض کند، مگر ضد آن صفت را در آن ایجاد نماید، آن کلام هم باعث سفیدى قلب نمىشود.
قرآن مجید مىفرماید: «و هُو الّذِى یقْبل التّوبه عن عِبادِه» او کسی است که توبه را از بندگان خود می پذیرد.(42: 25).
و مى فرماید: «غافِرِ الذّنْبِ وَ قابِلِ التَّوبِ» خدای متعال بخشنده گناهان و توبه پذیر است(40: 3).
امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم چنین مى فرماید: وقتى که مؤمن توبه مى کند، گناهان قبل از توبهاش بخشیده مىشود، پس او باید براى بعد از توبه عمل کند. ولى آگاه باشید بخدا قسم این مزیت فقط براى اهل ایمان است .
راوى مى گوید: عرض کردم اگر بعد از توبه و استغفار گناه کرد و آنگاه دوباره توبه نمود چه؟ فرمود: آیا گمان مى کنى اگر بنده مؤمن از گناه خود پشیمان شود و استغفار و توبه کند خدا توبهاش را نمى پذیرد؟ عرض کردم: او چندین بار این کار را کرده، گناه مى کند سپس توبه و استغفار مى نماید .
فرمود: هر گاه بنده با توبه و استغفار برگردد خدا با مغفرت و بخشش بر مىگردد، خدا بخشنده و مهربان است، توبه را مىپذیرد، و سیئات را مىبخشد .
امام صادق علیه السلام فرمود: گاهى انسان گناهى مىکند و خدا به خاطر آن گناه او را به بهشت مى برد .
عرض شد: آیا خدا به خاطر گناه او را به بهشت مىبرد؟
بله او گناهى مى کند ولى همیشه از آن گناه بیمناک، و بر نفس خود غضبناک است، خدا هم او را مىبخشد و داخل بهشت مى کند . البته باید دانست توبه براى کسانى نیست که تمام عمر بدى مى کنند تا زمانى که یکى از آنها را مرگ فرا مى گیرد، در آن حال مىگوید: الان توبه کردم .(نساء، آیه 18).
گناه زدایی:
انسانى که گاهى دچار گناه خطا مىگردد و بعد پشیمان مىگردد و خود را ملامت و سرزنش مىکند، به مرحلهاى رسیده که داراى نفس لوّامه و سرزنشگر شده است و یک پله از مرحله نفس اماره یعنى نفسى که به زشتى و بدى امر مىکند و از انجام آن ملول نمى گردد و بیمى ندارد، بالاتر آمده است و این فرد یک قدم به هدف نزدیک شده است و باید خدا را شاکر بود و از او خواست که توفیق رسیدن به مراحل بالاتر و هر چه بیشتر نزدیکتر شدن به خود را به ما عنایت کند.
باید توجه داشت که فاصله گرفتن از بدى و گناه و نزدیک شدن به معنویات و قرب خداوند، امرى تدریجى است و محتاج صبر و حوصله فراوان است. انسان باید مانند کوهنوردى باشد که گاهى به قله کوه بلندى که قصد صعود به آن را دارد نگاه مىکند و احساس مىکند هنوز تا قله کوه راه زیادى مانده و از طرفى به دامنه کوه نگاه مىکندو مىبیند از آن فاصله گرفته و این حالت بین ترس و امید را چنان چه در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) آمده، همواره در زندگى خود حفظ کند. یعنى هم از این که گاهى توفیق بندگى و دورى از گناه را پیدا کرده امیدوار و خوشحال باشد و هم از این که گاهى دچار لغزش و گناه مى گردد ترسان و بیمناک.
در زمینه گناه و انحراف عملی و زمینه های آن می توان گفت: در یک کلام خطا و گناه آدمى، ریشه در ناآگاهی ، دنیا دوستى ، گرایش افراطى به لذتهاى مادى و طبیعى و در یک کلام در ضعف عقلانی انسان دارد.
در روایت است که دوستی دنیا سرآمد هر خطا است. حب الدنیا رأس کل خطیئة بنابراین اگر کسى بخواهد دلش را از گناه خالى کند، باید با ریشه های آن بستیزد و بکوشد که از شدت محبت دنیا در دلش بکاهد و گرایش به لذتهاى طبیعى را در نفس خویش تعدیل نماید و در جهت تقویت آگاهی و عقلانیت خود بکوشد.
که اگر چنین کند و به استعانت خداى متعال، در این کار سترگ موفقیتى به دست آورد؛ مى توان دلش را از گناه خالى کند و به جاى آن محبت خداى بزرگ و اولیاى او را جایگزین نماید.
علماى اخلاق مى گویند: منشا و انگیزه ى گناهان ، سه قوه است: قوه شهویّه، قوه غضبیّه، قوه وهمیّه.
قوه شهویّه ، انسان را به افراط در لذت خواهى نفسانى ، مى کشاند، که سرانجامش ، غرق شدن در فحشا و زشتى ها است.
قوهّ غضبیّه ، انسان را به ظلم وطغیان آزار رسانى و تجاوز، وادار مى کند.
قوهّ وهمیّه ، برترى طلبى و انحصار جویى و تکبر و روح خوداخواهى را در انسان زنده مى کند و او را به گناهان بزرگى در این کانال ، وا مى دارد.
اگر با دقت بررسى کنیم در مى یابیم که اکثر گناهان (اگر نگوییم همه ى گناهان ) به این سه قوه باز مى گردند.
این سه قوه در وجود انسان لازم است ، ولى اگر کنترل وتعدیل نشود و به افراط و تفریط کشانده شود، سرچشمه ى گناهان بسیار خواهد شد.
براى توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید:
آب ، که مایه ى حیات انسان و گیاه و حیوان ها مى باشد، اگر در جلو آن سدى بسته شود، تا سیلاب پشت سر آن جمع شود، نه تنها سیلاب به ما ضرر نمى زند، بلکه هروقت نیاز به آب شد، دریچه ى سد را باز کرده و گیاهان و دام ها از آب آن سد، بهره مند مى شوند.
حال اگر سیلاب مهار نشود، هنگام طغیان ، دیوانه وار به باغ ها و کشتزارها و خانه ها سرازیر شده و همه را ویران مى کند.
در مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است ، ولى اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان کنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.
نتیجه اینکه : اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم ، و یا وجود خویش را از آلودگى گناه ، حفظ کنیم ، باید غرایز و تمایلات نفسانى را کنترل و تعدیل کنیم .
بنابراین علاوه بر هوای نفس و نیروهای غریزی درونی که زمینه افراط و انحراف عمل و گناه را فراهم می کند، عوامل بیرونی تحریک انسان به سمت گناه شیطانهاى انس و جن، جاذبههاى فریبنده دنیا، اطاعت از طاغوتها و سد کنندگان راه خدا و همنشینى با منحرفان است.
راه اساسی مبارزه با گناه:
1- مبارزه مستقیم با گناه از طریق شناخت گناهان و تفکر در آثار و عواقب دنیوی و اخروی آنها.
2- مبارزه اساسی وغیر مستقیم از طریق مبارزه با زمینه های گناه و تقویت زمینه های صلاح.
به طور کلی زمینه های گناه عبارتند از:
الف . ضعف شناختی: ریشه تمامی ضعفها ی گرایشی ، اسارتها ، رزایل اخلاقی و گناهان عملی تا حدود زیادی در ضعف شناختی و عقلانی انسان نهفته است، به همین دلیل هم راه اصلی اصلاح و تکامل انسان از شناختن و کسب آگاهی و تقویت عقل آغاز می شود. قرآن کریم می فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء. تنها عالمان از خداوند پروا دارند.
ب . ضعف گرایش دینی : باورهای غلط ، بی ایمانی یا ضعف ایمان و گرایش اعتقادی، زمینه ضعف گرایش عملی و درنتیجه گناه و نافرمانی خواهد شد.
پ . رزایل اخلاقی: رزایل اخلاقی مانند حسد، کبر، خود خواهی، غرور، خود پسندی و مانند آن در بسیاری از موارد زمینه گناه را فراهم می کند.
ت . ضعف آزادی: اسارت دنیا ، لذت طلبی افراطی، هوای نفس ، شیطان ، عادت های مذموم، دوست بد، تجمل گرایی، مد گرایی افراطی و مانند آن اراده را ضعیف، شهوت را تحریک و زمینه گناه را در انسان فراهم می آورد.
نکته: با یک جمع بندی از مطالب فوق می توان به این نتیجه رسید که زمینه گناه در انسان چیزی جز ضعف اراده و اختیار نیست، بنابر این در صورتی که انسان موفق شود مبادی اختیار؛ یعنی آگاهی و آزادی را در خویش تقویت نماید، خواهد توانست از این طریق هم ضعف عقلانی خود را جبران نماید و هم کنترل قوای نفسانی خود را در دست بگیرد و خویش تن را از آلودگی و گناه حفظ نماید، در غیر این صورت راههایی که به طور معمول ارائه می شود، چندان کار ساز نیست.
ترک زمینه گناه:
این خود زیرمجموعهاى دارد که مهمترین آن عبارت از است:
کنترل چشم
دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوتانگیز است، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله؛ نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد».(سفینةالبحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر)
تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
کنترل چشم تابعى از روح تقواست که اگر در آدمى پدیدار شد به تبع آن کنترل چشم نیز به دنبال آن خواهد آمد و راهى که صددرصد گناه نکردن در تمام زندگى را تضمین کند براى افراد عادى بشر چیز سهلى نیست؛ زیرا انسان موجودى مختار و داراى تمایلات گوناگون است. بلى با عزمى آهنین و مبارزهاى دائمى با نفس تدریجا مىتوان به چنین جایگاه رفیعى دست یافت. موارد زیر در این زمینه بسیار سودمند است، ولى هیچ یک را تضمین قطعى نمىتوان به حساب آورد. بلکه تضمین نهایى، در نفس و عزم راسخ خود انسان است:
بهترین راه منصرف کردن نگاه و دید و یا بازداشتن نگاه از تیزى و خیره نمودن است. حضرت على(ع) فرمود: «کسى که چشم خود را پایین اندازد، دلش آسوده گردد، تأسف کمتر خورد و از نابودى در امان ماند».(غرر الحکم، ص 9122 - 9125) همچنین مى فرماید: «هر که نگاههایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود»؛ «کسى که عنان چشم خود را رها کند، زندگىاش را به زحمت مى اندازد»؛ «کسى که نگاههایش پیاپى باشد، حسرتهایش دائمى و پیاپى خواهد بود».(تحفالعقول، ص 97)و نیز فرمود: «بسا هوسى از نیم نگاهى حاصل است».(بحارالانوار، ج 71، ص 293)
در قرآن کریم آمده است: «اى پیامبر! به مؤمنان و مؤمنات بگو که در مقابل نامحرم چشمهاى خود را بپوشانند و نگاه خیره نکنند»، (نور، آیات 31 - 30)گفتنى است که نگاه همراه با تیزى و خیرگى، نگاهى است که انسان زیبایى و زشتى طرف مقابل را تشخیص دهد.
* کنترل گوش: باید از شنیدنىهایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینهساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوتانگیز نامحرم و... .
* ترک مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مىشوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است».(همان، ماده صحب)
البته اینها از مهمترین زمینههاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مىکندباید ترک شود.
8- ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاینرو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مىآید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مىنماید و بعد از شوق ارادهى عمل سپس خود گناه محقق مىشود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمىگردد.
9- اشتغال به برنامه شبانهروزى: حتما باید شبانهروز خود را با برنامهریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسههاى نفس و شیطان به سراغ انسان مىآید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مىکشاند قال امیرالمؤمنین على(ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مىکند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند».(الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 1، ص 544، ح 4)
10- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مىکند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کمرنگ مىشود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شکم پر شود طغیان مىکند، (المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150)مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمىکند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنجشنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
11- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزشهایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکتهاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
12- یاد مرگ: این یکى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است که فکر گناه را یا از بین مى برد و یا کم مى کند که این به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على(ع): «اذکروا هادم اللذات و منغض الشهوات و داعى الشتات؛ یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایىها را».(الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 2، ص 159)
یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مىدارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانهروزى نیمساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیتهاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مىفرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مىگذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مىسازد و از تمام تلخ و شیرینىها وداع مىکند و ... همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزد و چشم بگرید.
سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى بخشد که هر چه دقیقتر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، ازاینرو پىگیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.
شرایط پذیرش توبه:
1. گناه را از روی جهالت و نادانی و طغیان غرایز و تسلط هوس های سرکش و چیره شدن آنها بر نیروی عقل و ایمان انجام داده باشد نه از روی انکار حکم خداوند و عناد و دشمنی، چون چنین گناهی حکایت از کفر انسان می کند و توبه از آن قبول نیست مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.
2. هنوز چندان زمانی از گناه نگذشته توبه کند و زود پشیمان شود و به سوی خدا بازگردد، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه به کلی از روح و جان انسان شسته شود و کمترین اثری از آن در دل باقی نماند و این در صورتی است که در فاصله نزدیکی قبل از ریشه دواندن گناه در دل، انسان پشیمان گردد، در غیر این صورت غالبا اثرات گناه در زوایای قلب و جان انسان باقی می ماند، پس توبه کامل آن است که زود انجام پذیرد.
امیر مؤمنان(ع) در حکمت 417 از نهج البلاغه (ترجمه محمد دشتی) در جواب کسی که در حضور امام(ع) بدون توجه لازم گفت: «استغفرالله» فرمود: مادرت بر تو بگرید، آیا می دانی معنای استغفار چیست؟
استغفار درجه والامقامان است و دارای شش معنا می باشد.
1. پشیمانی از گذشته.
2. تصمیم به عدم بازگشت به گناه.
3. پرداخت حقوق مردم، چنانچه خدا را پاک دیدار کنی که چیزی بر عهده تو نباشد.
4. تمام واجب های ضایع شده را به جا آوری.
5. گوشتی را که از حرام بر اندامت روییده، با اندوه فراوان آب کنی، چنان که پوست به استخوان چسبیده، گوشت تازه بروید.
6. رنج طاعت را به تن بچشانی چنان که شیرینی گناه را به او چشانده بودی، پس آنگاه بگویی: «استغفرالله» (حکمت 417 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی).
از چند طریق انسان مىتواند تا حدودى دریابد که توبه او مورد پذیرش واقع گردیده است یا نه:
الف) احساس بهجت و آرامش خاصى که پس از دعا و توبه به انسان دست مىدهد یا به تعبیر دیگر احساس سبکى از گناهان وآلودگىها.
ب ) هر قدر انسان از گناهان خود به طور جدى پشیمان شده و با تضرع و التجاى بیشترى خدا را بخواند توبه او مقبولتر است. بنابراین میزان انقلاب روحى انسان در حال استغفار نیز مىتواند به عنوان یک علامتى به کار آید.
ج ) میزان اعتماد به وعدههاى نیکوى الهى قابلیت و عنایات الهى را افزون مىسازد. بنابر این هر اندازه خدا باورى و توکل و اعتماد به وعدههاى اورا در خود افزون یافتیم مىتوانیم بیشتر امید یابیم که ما را پذیرا گشته است.
د ) هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنشهاى ما بیشتر هویدا گردد. یعنى رغبت کمترى به گناه و اراده و عزم راسخترى در اطاعت پروردگاریابیم نشان مىدهد که توبه ما توبه واقعىترى بود و به همین نسبت مقبولتر واقع گردیده است. امام امت (ره) مى فرمودند: اگر بعد از ماه مبارک رمضان تغییرى در حالات خود یافتید به همان نسبت وارد ضیافتالله شدهاید ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد از آن بى بهره ماندید.
برای مطالعه بیشتر ر.ک منابع اخلاقی:
-گناه شناسی/ محسن قرائتی.
-گناهان کبیره/ شهید دستغیب.
- شهید دستغیب، قیامت و قرآن (تفسیر سوره طور).
- مقالات, استاد محمد شجاعی.
- ترجمه جامع السعادات، مرحوم نراقی.
- ترجمه الاخلاق، مرحوم شبر.
- نقطه های آغاز در اخلاق، مهدوی کنی.
پى نوشتها:
1. فرقان(25): آیه 70 63.
2. المیزان، ج 16، ص 242.
3. المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج 15، ص 242.
4. المیزان، ج 15، ص 243.
5. تحریم(8 :(66.
6. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 1، ص 552.
7. المیزان، ج 15، ص 243.
8. میزان الحکمه، ج 1، ص 548.